-
رسمش اینه ؟
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 15:20
دلم برای دوستای قدیمی تنگ شده افرادی که اینحا وبلاگشون بود دوستایی که تو غم و شادی با من شریک بودن دلم تنگ شده رفیقام رفتن حتی دیگه جوابی هم نیست من ساده فکر میکردم تا اخر عمر باهاشون دوست میمونم شایدم تقصیر من بود شایدم نه ۱- غرور صورتی ۲- سرد مثل آتش ۳- بیانکا ۴- مهدی ۵-سوده عزیز ۶- ...... و ............ گاهی فکر...
-
مرد
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 15:05
اینجا یک مرد لبخند میزند بعد از گذشت سالها بعد از جاری شدن چند قطره اشک از چشمانش اشک های زلال اندوهی کهنه و غمگین را خاک میکنند با چشمانی که در شب رقص بانقاب ها هرگز پشت هیچ چیز پنهان نشد و او رقصید با همه رقصید خنده هایش ؛ گریه هایش از ته دل بود و سخنانش راست راست..... و خدا با همه بزرگیش همیشه هم در آن بالا بود و...
-
.: RTRUTH :.
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 03:49
باز می پرسی و من، حقیقت را دست و پا شکسته تر از همیشه تحویلت می دهم. حقیقت تلخ است و من، طعم تلخ را دوست می دارم. جز این حقیقت که تو را دوست می دارم. و عشق اگرچه شیرین است اما، من تلخ ترینم امروز؛ و این از دوری ِ توست یا که عشق نمی دانم. نمی دانم ...
-
.: sMiLe :.
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 21:34
اندوه ِ بی پایان ِ مرا لبخند های خسته ی تو بس نیست، پاییزکم. از جان و دل بخند. از جان و دل حتی اگر این شب های آغازین، آخرین لحظات ِ با هم بودن است!
-
دروغ
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 18:47
و زندگی با تمام عظمتش دروغی بزرگتز از خود را در سینه نهان دارد پیرمرد برای بار آخر به اطرافش نگاه کرد لبخند زد و چشمانش را بست
-
دیوار
جمعه 27 بهمنماه سال 1385 19:15
هر روز با ماشین بابام میرفتم سر کار و بر میگشتم دوبار میدیدمش روزی یه دیوار گلی .با قد کوتاه....... جایی بود که نباید باشه ..... نمیدوستم چرا اونجاست ؟ برای چی اونجاست ؟ یواش یواش هر روز با دقت بیشتری بهش نگاه میکردم و حتی تو محل کارم یا قبل از خواب یا هر وقتی که میتونستم بهش فکر میکردم... حتی یه بار خوابشو هم دیدم یه...
-
شمع
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 20:34
دل ها به اندازه گریه تمام یتیمان تاریک شده اند درون قلبت شمعی روشن کن به نیت داشتن تمام نداشته هایمان یک شمع هم یک شمع است .....
-
ولنتاین
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 20:03
ولنتاین چیزی نبود جز شهر شلوغ خیابان های شلوغ و دختر پسر هایی که بهانه را از یاد برده اند و بی هدف به دنبال هدیه میگردند
-
!
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 21:48
!
-
نظر یک جوجه بلاگر در عرصه وبلاگ
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 19:55
وبلاگ فشنگی داری . از خوندن مطالبت لذت بردم (( حالا دیدی وبلاگه فقط یه عکس داره یا راجب غم و غصه یاخیانت- مثل پست اخر م - نوشته )) ...یالا بیا سر بزن ....اخه منم اپم .......اپم بیا اخه باتوام .......... سر نمیزنی هان؟ سربزن !!!!!!!! زودباش سر بزن سر بزن سر بزن سر بزن(( البته نه مثل زیدان )) سر زدی نظر هم بده نظر هم...
-
cAnCeR
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 23:03
رو کرد به من و گفت: تو عشق نیستی. تو سرطانی٬ عمیق و دردناک و ماندگار تا آخرین دم ...
-
yanlizim
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 16:47
سکوت ... با صدای ضعیف میخونم : ben yanlizim ben yanlizim yanlizim من تنهایم من تنهایم تنهایم.....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 15:48
!
-
iN Da tOwN
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 11:43
نمی دانم در پی چه می گردم! در شهر... برای مرهم یا دردی دوباره.
-
روز مهم
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1384 22:29
امروز یه روز خیلی مهم بزای من بود باورم نمیشه ... هنوز هم به خودم نیومدم.... به هر حال بعد اینهمه وقت....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1384 11:11
نمیدونم چیزی به فکرم نمیرسه .. من هنوز اینجا هستم و مینویسم امیر مافیا
-
؟
جمعه 30 دیماه سال 1384 11:09
اهای .... کجا رفتین ؟
-
این راه را پایانی نیست
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 20:48
هر دو در بالا ترین نقطه ایستاده بودیم و صدای باد فقط سکوت را به یاد می اورد رو به من کرد و گفت : ــــ خب ؟ جاده ما به یک پرتگاه ختم شده بود و چیزی جز ابر در برابرمان نبود انتهای راه بود ؟ به راستی که نه دستم را به سویش بردم و گفتم : __دوستم داری ؟ دستم را گرفت ... و بار دیگر ایمان اوردم که پرواز زیباست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 01:25
از علایم بزرگ شدن یکیش اینه که دیگه پسرهایی که سر کوچه نشستن رو نمیشناسی .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 آذرماه سال 1384 22:33
تو ، آهسته آهسته دانه های مرا برمی داشتی و به سوی قفس میرفتی . من ، ایستاده بودم و تو را نگاه می کردم که ........ گویا بعضی پرنده ها را بدون دام و دانه میگیرند.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 آبانماه سال 1384 20:13
جایی که شما در ان سهمی نداشته باشید به مثابه کتابیست که برای دیگری امضا شده گیل
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 16:32
در این کوهستان امشب همه جا خاموش است ومن که گم شده ام در ناتوانی خویش شاید کمی دور تر خانه ای ای باشد خانه ای پر از نور شاید انجا قلبی پر صفا باشد که نشان دهد راه دیار دوست را ترسهای من امشب در برگ درختان پنهان شده اند و در صدای قدم های لرزانم معنی میشوند وسایه خویش که گم شده است در تاریکی من شبی دیگر در این جنگل...
-
باران بی وقفه !
جمعه 29 مهرماه سال 1384 17:51
باران بی وقفه از دیروز شروع شده ! کاملا بی وقفه - زمین و هوا را خیس کرده ! برای فردا لباسی نمانده باید خیس خیس تا دانشگاه شنا کنیم ! گیل !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1384 10:36
دلم که تنگ می شود / به دیوار به پنجره به خود آویزان می شوم آن قدر می مانم تا زمان از من عبور کند زمان که رفت من هم ذره - ذره می روم گیل !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 23:49
روحم که می شکست - ماهم آن قدر گریست که آسمان تاب برداشت / نه ... برگ درخت نم عجیبی گرفته - خاطرم قطره قطره شده بگذارید در این کشتزار بگریم می : گیل !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 23:13
چقدر فاصله است بین من که حقیرم و تو ... راستی به پایین نگاه نِ گاه گاه گاه دلم براییت پر پر پر راستی پر پر شدنم را نگاه نگ اه آّّّّّّّّّّّّههههههههههههههههههههههههـ سوده ۱۶/۷/۸۴
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 11:45
می پیچم به خود همچون ماری زخم خورده ی عقابی. آخر آن نگاه افسونگر چه بود که بر دیده ی من اش نشاندی! bacchus
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 19:18
و آنگاه که تو بی صدا گریستی و گذشتی در دل من با صدای دلتنگ ترین فریادها چیزی از اوج به زیر افتاد و شکست. و زخمی عمیق چشمانم را به سوی قلب سنگی ام شکافت. bacchus
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مردادماه سال 1384 01:47
ببین که چه بی صدا و خاموش خون می چکد از سرانگشتانم. و می ترسم من نکند شبی که دور از چشم تو می دوزم امید را به نگاهم، بیدار شوی و رو شود دستم. اما اگر روزی این چنین شد می خواهم بدانی که تنها دلیل برای شب بیداری ها و تا سحر کوک زدن هایم تویی و بس. تا بتوانم هر صبح با چشمانی امیدوار پاسخ دهم لبخند تو را. bacchus
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیرماه سال 1384 01:14
چه کنم من ِ شیدا که توام نامهربان یاری. به هزاران اشوه و ناز، یا که هزاران ره دراز گر به سوی تو آیم باز تو ز من رو گردانی. bacchus