سکوت را در آغوش تو
رها می کنم
و به آسمان پر می کشم
از درد.
امشبم در مسلخ کام تو
و فردایم
گریان و دل شکسته
بر مزار عشقم.
و تو چه آسان
به خاکم اندازی
با نوازشی
و چه آسان تر
به آتشم کشی
با قهر چشمان پر نگاهت.
bacchus
شاید اگر روزی در چشمانت
بالهایم را یافتم
پرواز کنیم
مثل قبل
و با تو تمام سبز ها را زیر بال بگیریم
و شکوفه های خندان گیلاس را
که با زیبایشان ما را شیفته خود میکنند
روزی که با تمام سادگیش
نتواند شور و شوق قلب مرا در خود بگنجاند
روزی که به عشق من ایمان اوری
......amirmafia
گرمای سی و سومین سیلی
بر صورتم
می نشیند
و سرد نشده
یک سیلی دیگر
صورتم را
آتش می زند.
می خواهم بدانم!
آیا این تنها یک کابوس است
یا حقیقتا ً
من از عشق تو