هرگاه که سرت را روی سینه ام می گذاری
و آرام نفس می کشی
هرم نفس هایت
از پوست سینه ام می گذرد
و تا پشتم را می سوزاند.
و تو خوب می دانی
که تا کنون هیچ دختری
این چنین بی پروا و گستاخانه
هرم نفس های شهوت آلوده اش را
درون قلبم فرو نکرده است...
کودک ۱۸ ساله
شبیه حلزونی در جنگل
من نیز در برابر چشمان هیچ آدمیزادی
از لاکم بیرون نخواهم خزید.
زیرا زیر قدم هایشان لهم خواهند کرد