از علایم بزرگ شدن یکیش اینه که دیگه پسرهایی که سر کوچه نشستن رو نمیشناسی .

تو ، آهسته آهسته دانه های مرا برمی داشتی و به سوی قفس میرفتی .

من ، ایستاده بودم و تو را نگاه می کردم که ........

گویا بعضی پرنده ها را بدون دام و دانه میگیرند.

جایی که شما در ان سهمی نداشته باشید

به مثابه کتابیست که برای دیگری امضا شده

گیل

در این کوهستان امشب
همه جا خاموش است
ومن که گم شده ام در ناتوانی خویش
شاید کمی دور تر خانه ای ای باشد
خانه ای پر از نور
شاید انجا  قلبی پر صفا باشد
که نشان دهد راه دیار دوست را
ترسهای من امشب در برگ درختان
پنهان شده اند
و در صدای قدم های لرزانم
معنی میشوند
وسایه خویش
که گم شده است در تاریکی
من شبی دیگر در این جنگل میمانم
شاید فردا ان خانه را
در دلم یافتم...
شاید فردا...

................amirmafia

باران بی وقفه !

باران بی وقفه از دیروز شروع شده !
کاملا بی وقفه -
زمین و هوا را خیس کرده !
برای فردا لباسی نمانده باید خیس خیس تا دانشگاه شنا کنیم !


گیل !

دلم که تنگ می شود / به دیوار به پنجره به خود آویزان می شوم
آن قدر می مانم تا زمان از من عبور کند
زمان که رفت
من هم
ذره - ذره می روم



گیل !