با چشمان پر از وسوسه ات نگاهم کردی
بدست اوردن من کار سختی نبود
لبانت را به تنم چسباندی فقط چند لحظه پیشت بودم
مرا راحت سوزاندی تا هیچ شدم
و با دو انگشت مرا دور انداختی
انگار نه انگار که بوده ام و جای مرا یک ادامس بی لیاقت گرفت
همش درست ته سیگار له کردن دیگه چی بود؟؟؟
....amirmafia
دورود بر شما دوست گرامی
وبلاگ من وبلاگیه با قسمت های مختلف و برای زنده نگاه داشتن تاریخ ایران کهن با مطالبی در مورد زرتشت و غیره
و ممنون میشم اگر به من لینک بدهید و مرا در این راه یاری کنید و من نیز با کمال میل لینک شما را در وبلاگم
قرار میدهم،خوشحال میشم اگه با هم بیشتر در تماس باشیم،ارادتمند شما،آرش
http://lonely-tree.blogspot.com
yahoo id: arash_javadian2000
ایمیل:
arash_moody@yahoo.com
اگر اقدامی کردید من را از طریق ایمیل یا راه دیگری مطلع سازید
خوشحال میشم اگر از وبلاگ من دیدن کنید و شما را در لیست دوستان خودم داشته باشم
http://lonely-tree.blogspot.com
له شدن...تنها حسی که ازش متنفرم!!!
سلام؛ امان از این سیگار... شاد باشی
به مادرم گفتم: دیگر تمام شد . گفتم: همیشه ژیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد . باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم .... سلام / مرسی که به من سر زدی ... بازم منتظر قدمهای پاکت هستم .
lol
و چه دردناک!!
نه نمی شود که شاد بود و زیست ! ....... توی این زمانه ای که درد ........ در وجود ساده ام همیشگی شده ست ....... نه نمی شود که شاد بود و زیست . . . در زمانه ای که روح و جسم من......... به حضور یک دو روزه ای خوش ست ! و تمام حرف های در گلو شکسته را ..... فرصت رها شدن ز قید و بند بغض نیست///////// ....... سلام عزیرم...............امیدوارم خوب باشی...زیبا می نویسی.....شبهای بی ستاره منم همیشه بهت خیر مقدم میگه.......آسمان شبهایت پرستاره باد نازنین.....
همواره خیلی زود دیر میشود!!!
سلام... بامزه بود ... شایدم عمیق.. چه میدونم...
سلام..منم اومدم..لینک من و دیوونه یادت نره..حیفه اخه...