در این کوهستان امشب
همه جا خاموش است
ومن که گم شده ام در ناتوانی خویش
شاید کمی دور تر خانه ای ای باشد
خانه ای پر از نور
شاید انجا  قلبی پر صفا باشد
که نشان دهد راه دیار دوست را
ترسهای من امشب در برگ درختان
پنهان شده اند
و در صدای قدم های لرزانم
معنی میشوند
وسایه خویش
که گم شده است در تاریکی
من شبی دیگر در این جنگل میمانم
شاید فردا ان خانه را
در دلم یافتم...
شاید فردا...

................amirmafia

نظرات 4 + ارسال نظر
پدر(نم نم) چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ب.ظ http://father78.persianblog.com

شايد فردا...شايد هم هيچ‌وقت!

نیلیا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:40 ق.ظ http://www.ice-princess.tk

شاید فردا..... در همچین مواقعی دیگه حتی امیدوار بودن هم دردی و ازم دوا نمی کنه .....

yaloosh پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://yaloosh.persianblog.com

شاید...............

bacchus پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:54 ب.ظ http://pink-pride.persianblog.com

و من امیدوارم که خزان این برگ های ترس زده را بریزاند تا دوباره بهار وجودت را به نظاره بنشینم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد