امروز هم به تو زنگ زدم.


امروز هم وقت نداشتی.


امروز هم وقت خر کردن من را نداشتی.


امروز هم شیطان در مکتب تو تحصیل می کرد.!!!


      کودک ۱۸ ساله

نظرات 7 + ارسال نظر
هنرمند جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:43 ق.ظ http://www.javedane.petsianblog.com

هههههههورااااااااا اول شدم

امیر جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:00 ق.ظ

وای از دستش........................
خوب چرا میخواستی خرت کنه بعد همه جا بگه خرت کرده؟.....................مگه ......

مش قاسم غیاث آبادی جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:27 ب.ظ http://aangell.persianblog.com

سلام. والله بابام جان دروغ چرا؟؟ تا قبر آ آ آ آ ... من امروز نه اینکه جمعه بود، تا لنگ ظهر خواب بودم... بعدشم خواستم برم مکتب؛ اما یادم اومد که امروز مکتب تعطیله... بعدشم دیدم هی این موبایل صاحاب مرده داره زنگ میزنه... اما انگاری خط از مخابرات مشکل داشت... چون برای تو هم «نو ریسپانس تو پیجینگ» !!! میومد... ولی خدایی امروز خیلی منتظرت موندم... بی‌وفایی بی‌وفایی دل من... قربانت: مش قاسم غیاث آبادی

هنرمند جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.javedane.persianblog.com

ببین برو سر کوچه یه کیلو پنیر بخور خر می شی.بعد دیگه لازم نیست کسی خرت کنه احتیاج به منت کشی هم نداری

کودک ۱۸ ساله جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:16 ب.ظ http://pink-pride.persianblog.com

خدا خیرت بده...بازم اگه از این راه حلا داری دریغ نکن...

قورباغه سبز جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:45 ب.ظ

امروز شیطان در مکتب من نبود ... این من بودم که به مکتب رفتم ... اما نه مکتب شیطان ... بلکه مکتب پیامبری از پیامبران خدا ... نامش جبران بود و مذهبش عشق ... و من از جام لبان او سیراب گشتم .........

مینا شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:57 ب.ظ http://mina24.persianblog.com

فکر کنم جای خوبی باشه .پیش شیطان البته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد